۲۰۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۴ - قصیده وطنی در ۱۳۱۹

تا کی ای شاعر سخن پرداز
می کنی وصف دلبران طراز

دفتری پر کنی ز موهومات
که منم شاعر سخن پرداز

ذم ممدوح گه کنی ز غرض
مدح مذموم گه کنی از آز

می زنی لاف گاهی از عرفان
وز حقیقت سخن کنی و مجاز

از پی وصف یار موهومی
گاه اطناب و گه دهی ایجاز

گوئی، ای رشک دلبران طراز
گوئی ای قبله گاه اهل نیاز

طره ات در مثل بود طرار
غمزه ات در صفت بود غماز

متماثل رخت بود با ماه
متمایل قدت بود از ناز

تلخ از حسرت توام شد کام
فاش از محنت توام شد راز

از فراقت بر آتش حسرت
چند باشم همی بسوز و گداز

چیست این حرفهای لاطایل
چیست این فکرهای دور و دراز

می نگوئی که این چه ژاژ بود
که بمیدانش آوری تک و تاز

این سخن را اگر بری بازار
نخرند از تواش به سیر و پیاز

غصه قیس و قصه لیلی
حرف محمود و سرگذشت ایاز

کهنه شد این فسانها یکسر
کن حدیث نوی ز سر آغاز

بگذر از این فسون و این نیرنگ
دیگر از این سخن فسانه مساز

گر هوای سخن بود به سرت
از وطن بعد از این سخن گو باز

هوس عشق بازی ار داری
با وطن هم قمار عشق بباز

از وطن نیست دلبری بهتر
بوطن دل بده ز روی نیاز

شاهد شوخ دلفریب وطن
با رقیب خطر شده دمساز

در اصول ترقیات وطن
شعر برگو گزیده و ممتاز

پیش از وقت چاره باید گرد
که در فتنه بر وطن شده باز

تا بکی در جهالت و غفلت
نشناسی نشیب خود ز فراز

چیست اسلام در بر کفار
طعمه ای پیش روی خیل گراز

مایه هر سعادتی علم است
بخدای علیم بی انباز

کی ترقی کند کسی بی علم
مرغ بی بال چون کند پرواز

علم تحصیل کن که سلم علم
از نشیبت برد بسوی فراز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵ - قصیده در تهنیت نوروز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.