۱۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۲

طوبی و همایونا کاندر صف دنیا
در گلشن فردوسم و در سایه طوبی

از چاکری شاه کنم فخر به قیصر
وز فر ولیعهد زنم طعنه به کسرای

مولای بزرگان جهان گشتم ازیراک
دارای جهان را شده ام چاکر و مولی

تا خواند امیرالشعرایم شه والا
شعرم بزد از تاب و صفا طعنه به شعری

تشریف خداوند تنم نیک بیاراست
چونان که دل مرد خدا جامه تقوی

گر لفظ بود جامه معنی به حقیقت
در پیکر من جامه لفظ آمده معنی

گر چرخ تنم داشت نزار از ستم خویش
زین دیبه به حمدالله جانم شده فربی

آن دیبه بپوشید مرا شه که ز نقشش
چون نقش به دیباج فرو ماند مانی

از حشمت این دیبه ز نه اطلس گردون
در پی کشد غاشیه ام اخطل و اعشی

ای خسرو فرزانه که شاهان اولی الامر
امر تو شمارند ز هر طاعت والی

تا راست شود بوسه زند تیغ کجت چرخ
گاهی به نثاوب در و گاهی به تمطی

اقبال تو بیدارتر از دیده مجنون
تیر تو جگر دوزتر از مژه لیلی

اضحی که بهر سالی یکی روز بود عید
در عصر تو هر شام و صباح آمده اضحی

خورشید که همسایه عیسی است بگردون
با سایه چتر تو کم از طایر عیسی

ابلیس ستم راست، دمت نفخه جبرئیل
فرعون ظلم راست کفت آیت موسی

حاشا که تفاریق سر کلک همایونت
باشد ز تفاریق عصی انفع و اجدی

ویژه که در این دایره امروز بتحقیق
تو مرکزی و فکرت تو نقطه اولی

نام تو از آن برکه توان حرف ندا را
تقدیم بر آن داد به هنگام منادی

من بنده که از لا و نعم فرق نتانم
شکر نعمت را چه توانم گفت آری

یزدانت دهد دولت جاوید که گیتی
جاوید ز عدل تو بود جنت ماوی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.