هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عشق و جمال یوسف (ع) سخن می‌گوید و به ناتوانی انسان در درک کامل زیبایی‌های الهی و عجز او در برابر عظمت خداوند اشاره می‌کند. شاعر از نابینایی معنوی انسان و ناتوانی او در درک حقایق عالم سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که تنها با محو شدن در ذات الهی می‌توان به حقیقت دست یافت.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مفاهیم معنوی دارد. بنابراین، برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است.

غزل شمارهٔ ۸۳۸

آفتاب رویت ای سرو سهی
بر همه می‌تابد الا بر رهی

نی خطا گفتم که می‌تابد بسی
بر من و من می‌نبینم ز ابلهی

گرچه عالم پر جمال یوسف است
نیست چشم کور را از وی بهی

چون بود کز بحر پر گوهر بسی
باز گردد خشک لب دستی تهی

باز گردیدند ازین بحر عجب
خشک لب هم مبتدی هم منتهی

قعر این دریا جزین دریا نیافت
دیگران هستند از مشتی کهی

حلقه بر در می‌زنند و می‌روند
نیست از ایشان کسی را آگهی

جمله را جز عجز آنجا کار نیست
نه مهی است آنجایگاه و نه کهی

می فرو افتد درین حیرت زهم
گر تو اینجا دو جهان برهم نهی

ای فرید اینجا که هستی محو گرد
چند گویی کوتهی بر کوتهی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.