۲۲۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۰ - عید قربان

بیا که عید عرب جفت شد بعید عجم
رسید لشکر نوروز واضحی از پی هم

دو روز فرخ توأم بیکدیگر گشتند
چنانکه دولت و دین شد بیکدیگر توأم

لوای آل خلیل و درفش افریدون
فراشتند بیکجا برآسمان پرچم

ز استقامت این هر دو آشکارا بین
قوام دین عرب را ز شهریار عجم

نخفتم ای گل سیراب دوش تا بسحر
ز جور گیتی و از ترکتاز لشکر غم

بگوشم آمد از آهنگ مؤذن سحری
که ای ز دور جهان تن نژند و حال دژم

گرت شکنجه کند آسمان، مدار شکن
ورت خماند پیکر، منه برابر و هم

بگیر باده و بر چرخ دل منه که نماند
نه تاج بر سر کسری نه جام در کف جم

غمین مباش ز اوضاع روزگار و ببر
پناه بر در سالار دین و کهف امم

خدایگان خراسان علی بن موسی
جهان داد و دهش آسمان فضل و کرم

بآسمان و جهانش چسان کنم تشبیه
سیاه باد ورق سربریده باد قلم

که آسمان بدرش ذره ایست در بر مهر
جهان به حضرت وی قطره ای برابر یم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱ - حماسه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.