۲۲۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۷

گر صد هزار بار گدازی در آتشم
پاکیزه تر شوم که زر ناب بیغشم

از باده امید تو مخمور و جرعه نوش
وز ساغر نوید تو سرمست و سرخوشم

گلگون ز اشک و زرد ز غم نیلی از فراق
بنگر یکی بصفحه چهر منقشم

گهچون دو چشم مست توبیمار و ناتوان
گاهی چو طره تو پریش و مشوشم

قدم چو ابروی تو کمان شد ولی نماند
جز تیر آه و ناله خدنگی بترکشم

جانا تو شاد و خوشدل و بیغم نشین که من
با انده تو شاد و بیاد تو دلخوشم

رویم چو خامه تار و زبانم بریده باد
گر همچو خامه از خط حکم تو سرکشم

سیر سپهر و همسری مهرم آرزوست
کی پای بند مهر غزالان مهوشم

هرگز فرامشت نکنم از دعای خیر
یادت بخیر ای که نمودی فرامشم

این می که ناچشیده مرا مست و خیره کرد
یارب چها رود گر از آن جرعه ای چشم

گفتم شبی بگوش امیری حدیث خویش
گفتا بهوش باش که من نیز بیهشم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.