هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تنهایی و سرگشتگی خود سخن می‌گوید. او احساس می‌کند که در میان غوغای زندگی گم شده و راه خود را گم کرده است. با وجود تنهایی، در میان شلوغی و آشفتگی زندگی قرار دارد. او از ناامیدی و انتظار برای آینده‌ای بهتر می‌گوید و از عشق و شیدایی نیز یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، مفاهیمی مانند تنهایی، سرگشتگی و ناامیدی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۸۴۲

منم و گوشه‌ای و سودایی
تن من جایی و دلم جایی

هر زمانم به عالمی میلی
هر دمم سوی شیوه‌ای رایی

مانده در انقلاب چون گردون
گاه شیبی و گاه بالایی

ساکن گوشهٔ جهان ز جهان
همچو من نیست هیچ تنهایی

ای عجب گرچه مانده‌ام تنها
مانده‌ام در میان غوغایی

رهزن من بسی شدند که من
راه گم کرده‌ام به صحرایی

کارم اکنون ز دست من بگذشت
که در افتاده‌ام به دریایی

نیست غرقه شدن درین دریا
کار هر نازکی و رعنایی

من سرگشته عمر خام طمع
می‌پزم بر کناره سودایی

مانده امروز با دلی پر خون
منتظر بر امید فردایی

الغیاث الغیاث زانکه ندید
کس چو عطار هیچ شیدایی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.