۱۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۰

مخور جانا فریب از گنج گیتی
مشو اندوهگین از رنج گیتی

پیاده پیل گردد شاه ماتت
همی در بازی شطرنج گیتی

همه دانشوران مستند و شیدا
ز سحر و جادو و نیرنج گیتی

دل و چشم حکیمان خیره ماند
ز افسون و دلال و غنج گیتی

چنان کاین مغزها را تیره دارد
می و افیون و بذر البنج گیتی

نماند تا تو بشماری نفس را
شبانه وز چهار و پنج گیتی

امیری دوش کرد این نکته مشهود
از آن دانای حکمت سنج گیتی

که گیتی را نیاید رنج چونان
که دیدی می نیاید گنج گیتی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.