هوش مصنوعی: رضا قلیخان در این شعر به بیان عشق و وفاداری بی‌قید و شرط خود به معشوق می‌پردازد. او خود را همچون بربطی می‌داند که تنها با زخم‌های معشوق صدا می‌دهد و بدون او خاموش است. شاعر از فراموشی و بی‌توجهی معشوق شکایت دارد، اما همچنان بر عشق و بندگی خود پایدار است. او از دنیای پر از حیله و فریب دوری می‌جوید و تنها به رضای معشوق می‌اندیشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه‌ای است که درک آن به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند دنیای پر از حیله و فریب ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۱۳۰ - در ۱۲۳۴ خطاب به رضا قلی خان رفیع الملک

رضا قلیخان ای خواجه ای که از سر صدق
فکنده امر تو چون بنده حلقه در گوشم

هنوز می وزدم بوی مشک و گل به مشام
از آن شبی که چو جان بودی اندر آغوشم

بغیر بندگی و مهر و صدق و یک رنگی
چه کرده ام که ز دل کرده ای فراموشم

مرا به هیچ فروشی ولی خورم سوگند
که موئی از تو به تاج ملوک نفروشم

مرا چو بربط خود دان کت آید اندر گوش
ترانه از زدن زخم و مالش گوشم

اگر نه بربطم ای جان چرا ز زخم حبیب
ترانه خوانم و از کس ترانه ننیوشم

اگر نه بربطم ای دل چرا به زانوی تو
سخن سرایم و دور از تو بر تو خاموشم

اگر نه بربطم این تار زرد و موی سپید
ز چیست ریخته بر دامن از بنا گوشم

جهانیان را رگ زیر پوست باشد و من
چو بربطم که به رگ پوست را همی پوشم

چو بربطم که دلم آشنای زخم تو شد
چو بربطم که چو بنوازیم تو بخروشم

تو روز و شب پی آزار من بکوش که من
پی رضای تو از جان و دل همی کوشم

مخر فسانه این آسمان حیلت باز
ز راه حیله میفکن به خواب خرگوشم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.