هوش مصنوعی: در این شعر، پیر لبو فروشی را توصیف می‌کند که با الاغش در کوچه مشغول فروش لبو است. کودکان به دنبال چغندر می‌دوند و صحنه‌ای شلوغ ایجاد می‌شود. ناگهان درشکه‌ای از خان می‌گذرد و باعث سقوط الاغ می‌شود. پیر با خشونت الاغ را کتک می‌زند، در حالی که الاغ با حسرت از بی‌عدالتی و نادانی پیر شکایت می‌کند.
رده سنی: 14+ این شعر دارای مفاهیم انتقادی و اجتماعی است که ممکن است برای کودکان کم‌سن قابل درک نباشد. همچنین، صحنه‌های خشونت و نابرابری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۷۶

دیدم میان کوچه پیر لبو فروشی
بار لبو نهاده پشت دراز گوشی

می‌گفت گرم و داغ است، شیرین لبوی قندی
وافکند از این ترانه اندر جهان خروشی

طفلان پی چغندر با جهد و سرعت اندر
چون صوفی‌ای قلندر دنبال دیگ جوشی

ناگه درشکه‌ی خان از آن طرف گذر کرد
خان اندر او نشسته با کر و فر و جوشی

چرخ درشکه خر را غلطاند و بر زمین زد
تا زانوان فرو شد دستش به لانه موشی

پالان خر ز دوشش وارونه شد تو گفتی
دستار باده نوشی است در بزم می فروشی

پیر ستمگر آمد بگرفت گوش و دمش
هنی نمود و هویی، هشی کشید و هوشی

چندان زدش که او را بر جا نماند دیگر
نه شانه‌ای و پشتی، نه گردنی نه دوشی

ز آنجا که جز تحمل کاری نمی‌تواند
با جابری، ذلیلی با ناطقی، خموشی

مسکین الاغ می‌گفت ای پیر بی مروت
دانستی ار تو را بود فرهنگ و عقل و هوشی

جرم من اینکه هستم فرمان‌بر و مطیعت
ای کاش جای من بود یک استر چموشی
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.