۱۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱۶ - ایضااز دیباچه شاهنامه

گر ژنده گشت و کهن رختم چه باک که من
بافنده هنرم جولاهه سخنم

من شوخدیده نیم ز آیین رمیده نیم
پاکست دل منگر این رخت شوخکنم

گردون زمین من است ابر آستین من است
مه پوستین من است خورشید پیرهنم

راه خدا نهلم کزان سرشته گلم
آباد ازوست دلم آزاد ازوست تنم

گر آسمان بدلم صد کوه بار کند
از نوک خامه خود فرهاد کوهکنم

از روزگار سیه خار است در جگرم
وز نام فرخ شه شهد است در دهنم

گر بخت یار شود کار استوار شود
این شهد را بمزم و آن خار را بکنم

هر جا که بارگهی است خورشید بارگهم
هر جا که انجمنی است سالار انجمنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۵ - از دیباچه شاهنامه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۷ - نکوهش عدلیه عصر قاجار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.