هوش مصنوعی: این متن یک شعر کلاسیک فارسی با مضامین متنوع از جمله طبیعت، عشق، اجتماع و فرهنگ است. از اصطلاحات و تشبیهات پیچیده استفاده شده و به موضوعاتی مانند زیبایی، خراج، وصف طبیعت، و ابزارهای روزمره اشاره دارد.
رده سنی: 18+ متن دارای اصطلاحات و مفاهیم پیچیده و قدیمی است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به دانش ادبی و فرهنگی دارد. همچنین برخی از واژه‌ها و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوان نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۷ - بند هفتم

زهی بچین دو زلف از حبش گرفته خراج
نموده لشگر حسنت عقول را تاراج

مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات
ز بهر مبحث این قطعه گشته استخراج

کنونه حال و منش طبع و کوفشان نساج
جشان بود گز درزی ارش بود قلاج

وظیفه جامگی و ماهواره شهریه
پژول کعب و گزید و گزیت مال خراج

وژوه قطره باران که می چکد از سقف
چنانکه بکران ته دیگ و طلمه نام کماج

قراقروت تو رخبین شمار با فرفور
چو کشک پینو و آش سماق دان تتماج

کبیده پست و بدوره مر آن که زله کند
فروشه حلوا سختو همی بود زناج

کرن پهول قرنفل چو باد رنگ خیار
چنانکه کاهو کوک اسپناج اسفاناج

ایازی است و ایاسی چو بیژه چشم آویز
هو و وسنی و انباغ را بدان تو، نباج

نویم محض و مجرد شوه بود باعث
عداوت آمده آریغ و نهب شده تاراج

سپیچه آنچه به بندد بروی سرکه و می
سپهر بند طلسم است و سرکبا سگباج

ایخشت است فلز دارتو بود طر طیر
ضداخشیچ و سپیداب باشد اسفیذاج

تو بهرمان دان یاقوت و کامه شد مرجان
چو لعل باشد گر کند و آبگینه زجاج

هزینه خرج بود چک برات و یافته قبض
چو خفچه شوشه زربا ژوساو باشد باج

متاع باشد کالا اثاث کاچار است
شله قصاص بود داو جنگ و کینه لجاج

دمان و گاه و کمانکش زمان و مدت و وقت
شتاب باشد اوژول و ناگهان تا کاج

کلاژه کچله و دیگر کلاغ پیسه بود
حمامه کالوچ است و تراج دان دراج

تویل مردم اصلع چکاد پیشانی
بسونه زلف و مجعد غف است و تاری داج

شخار قلیا هم بیخ آن کنشتو دان
چنانچه صابون برهوه و زاک باشد زاج

چو مصطکی کیه گوشاد جنطیا نا شد
شنوشه عطسه و پیلسته نیز باشد عاج

چلاس لواس است و طفیل بشتالم
کراس لقمه زناع کاره هست تو مرکاج

نماک رونق و نو سیره بحث و کاغذ نفج
بود تماخره فیرید و مشوت کنگاج

کمند خام و سنان نیزه توپ کشگنجیر
کباده هست کمان و هدف بود آماج

بواشه آلت مذراة و ماله دان بتکن
شیار شخم بود خیش و یوغ سر آماج

رعیتان دان گودهچگان و باد رمان
چو امتان نبی بربروش و فر سنداج

سجاف هست فراویز و لبنه دان خشتک
قبا ست یلمه و دیباه را شمر دیباج

هموخ مشعله باشد شماله اسپندار
پلیته باشد افروشه و چراغ سراج

نی مجوف غرو است و نای پرهیرون
درخت ساک که سازند کشتی از آن ساج

فرات باشد فالاد و دجله اروند است
چو تنگه طنجه برنیو جزیره مهراج

فکانه هست جنینی که مرده سقط شود
چنانکه آن زن نوزاده زاجه باشد و زاج

بیوک و دغد عروس است و بکر دوشیزه
چنانکه حایض دشتان و قابله پازاج

کنشک تیرک عضو آمد و کنیسه کذشت
ولیک کمرا زنار شد چلیپا خاج

دروگر است گته کار و کفشگر اسکاف
خیاط درزی و الباد و پنبه زن حلاج

بدیهه آمده، انگارده فسانه و نقل
نکشک مردم مقروض دان و عریان لاج

ضعیف غامی و مفلوج شیک و شیشله دان
چهار چوبه در بواس و نردبان معراج

قدیم بوباشستی و نوشده حادث
گواژه طعنه گواسه صفت بهشت اجماج

سروش هوش و خرد شد سرو شبد جبریل
نیاز حاجت و آمین بود بجای تراج

بن است بطم و بود کاکیان خسکدانه
علک و نیژد وزرنیله شد همان ریواج

مقطعه خامه زن و مصقله بود یزداغ
ظروف و احول و ناژوو کاشکی همه کاج

سفینه هست سماری خله بود مردی
چنانکه نوژیه سیل است و اشتراک امواج

بتک کتابت و کرکز علامت است و دلیل
بنا به نوبت و دیهیم و گرزن آمد تاج

ستیم ریم جروح است و با خسه نشتر
پروش مطلق جوشش هزار چشمه خراج

چو گردنا گل سرخ است و زعفران گیماس
ولیک نیلپر و توله را شمر ور تاج
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۴۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶ - بند ششم
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸ - بند هشتم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.