هوش مصنوعی: شخصی خشمگین و ناراحت به درگاه پادشاه می‌رود، بر خاک می‌غلتد و از ظلمی که بر او رفته شکایت می‌کند. او از پادشاه می‌خواهد که دادش را از زنی که به او ستم کرده بستاند یا مرگ یا شادی را به او هدیه دهد. او احساس می‌کند که آبرویش را از دست داده و دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد. سخنانش دل شاهزاده و دیگران را می‌سوزاند.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و اجتماعی مانند ظلم، دادخواهی و از دست دادن آبرو است که درک آن‌ها برای کودکان دشوار است. همچنین ممکن است برخی از کلمات یا عبارات نیاز به توضیح داشته باشند که برای سنین پایین مناسب نیست.

بخش ۲ - رفتن حسنخان به دربار ظل السطان در شکایت از بانوی خود

خروشان و جوشان و گریان و زار
روان شد سوی درگه شهریار

بغلطید بر خاک و نالید سخت
که ای در خور تاج و دارای تخت

که ای شاه با عدل فرو نگین
به درگاه تو صد چون طغرل تگین

بمردی ستان داد من از زنی
بخوان از بر افسون اهریمنی

من آنم که از عمر تنگ آمدم
گرفتار زندان ننگ آمدم

مهیا کن امروز مرگ مرا
و یا خرمی بخش برگ مرا

نمانده است دیگر مرا آبروی
چه آب رخ من چه آن آب جوی

فرو خواند بر شاهزاده بسی
بسوزاند آهش دل هر کسی
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱ - شورشنامه
گوهر بعدی:بخش ۳ - پاسخ دادن ظل السلطان حسنخان را
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.