هوش مصنوعی:
متن روایتگر داستانی است که در آن فردی ستمدیده با دریافت فرمان شاه، به نزد حاکم میرود. حاکم با خواندن فرمان شاه، به جمعآوری مردان دلیر و جنگجو میپردازد. این مردان که مجهز به سلاح و زره هستند، برای مأموریتی آماده میشوند. امارت به فردی به نام مهدی داده میشود و او به عنوان سردار انتخاب میگردد. همچنین، جوانی شجاع و خوشنام نیز در میان آنان حضور دارد. در نهایت، فرمانی به مناطق مختلف ارسال میشود و سواران و چریکها برای اجرای آن بسیج میشوند.
رده سنی:
15+
متن دارای مضامین حماسی و جنگی است و ممکن است برای کودکان کمسن مناسب نباشد. همچنین، استفاده از واژگان و سبک شعری کلاسیک ممکن است برای نوجوانان و بزرگسالان قابلدرکتر باشد.
بخش ۶ - ارائه دادن رقم ظل السلطان به حاکم عراق و فرستادن مأمور به خانقاه سفلی
ستمدیده برداشت فرمان شاه
بصد شکر بیرون شد از بارگاه
روان شد سوی خان حاکم چنان
که سودش سر از فخر بر آسمان
چو حاکم فرو خواند توقیع شاه
بن بختش آمد بر از اوج ماه
طلب کرد مردان کارآزمای
همان پهلوانان مشگل گشای
دلیران دلدار فولاد بر
همه غرق فولاد پا تا به سر
برآورده یکسر کمانها به زه
کله شان ز خود و قبا از زره
به خون عدو جانشان تشنه بود
بر اندامشان موی چون دشنه بود
همه تیغ هندی برآهیخته
همه زهر با شکر آمیخته
امارت بمهدی فرخنده داد
که صاحبدلی بود تفرش نژاد
مر او را در این خیل سردار کرد
رقم داد و او را سپهدار کرد
دگر یک جوانی همایون اثر
ز سر تا بپا زهر و نامش شکر
دلیران چو شیران در آن بوم بود
همان تفرشی طفل معصوم بود
بفرمود کاسبان بزین آورند
یکی شورش اندر زمین آورند
بمصداق و ذاکان میل ملوک
نوشتند فرمان به اهل بلوک
که باشند در خون این زن شریک
فرستند هر سو سوار و چریک
شتابان شدند آن دلیران چو برق
همه غرق پولاد پا تا بفرق
بصد شکر بیرون شد از بارگاه
روان شد سوی خان حاکم چنان
که سودش سر از فخر بر آسمان
چو حاکم فرو خواند توقیع شاه
بن بختش آمد بر از اوج ماه
طلب کرد مردان کارآزمای
همان پهلوانان مشگل گشای
دلیران دلدار فولاد بر
همه غرق فولاد پا تا به سر
برآورده یکسر کمانها به زه
کله شان ز خود و قبا از زره
به خون عدو جانشان تشنه بود
بر اندامشان موی چون دشنه بود
همه تیغ هندی برآهیخته
همه زهر با شکر آمیخته
امارت بمهدی فرخنده داد
که صاحبدلی بود تفرش نژاد
مر او را در این خیل سردار کرد
رقم داد و او را سپهدار کرد
دگر یک جوانی همایون اثر
ز سر تا بپا زهر و نامش شکر
دلیران چو شیران در آن بوم بود
همان تفرشی طفل معصوم بود
بفرمود کاسبان بزین آورند
یکی شورش اندر زمین آورند
بمصداق و ذاکان میل ملوک
نوشتند فرمان به اهل بلوک
که باشند در خون این زن شریک
فرستند هر سو سوار و چریک
شتابان شدند آن دلیران چو برق
همه غرق پولاد پا تا بفرق
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۵ - خواستن دبیر و صدور حکم بحکمران عراق
گوهر بعدی:بخش ۷ - فرستادن قاصد بداین برای احضار میرزا یحیی پسر حسن خان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.