۱۵۱ بار خوانده شده

بخش ۱۰ - عزیمت سپاه و خبردادن فیض الله به بانوی خانقاه

سحرگاه چون اختر اورمزد
برون آمد از شبروی همچو دزد

خور افتاد چون عابدی زرد چهر
پی سجده در خانقاه سپهر

زمانه بر اندام سیارگان
بپوشید دیبای بازارگان

شه شرق ار که بر آهیخت تیغ
ستاره فروشد به تاریک میغ

به رخت نبرد اندر آمد گروه
خروشان چو دریا و جوشان چو کوه

دلیران به مردانگی تاختند
به قصد عدو تیغ کین آختند

یکی سفله پست بدگوهری
سخن چین و بدبخت و شوم اختری

که فیض اللهش نام منحوس بود
ز بانو در این عرصه جاسوس بود

چو دانست اوضاع دوشینه را
بینباشت زین داستان سینه را

شتابان در قلعه آمد چو باد
ندا زد که ای بانوی کج نهاد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۹ - خواستن میرزایحیی آقاخان بیک را از آدشته
گوهر بعدی:بخش ۱۱ - گفتار فیض الله بزبان مردم خانقاه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.