۱۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۰

شب عید است، در میخانه باید بستر اندازیم
که پیش از صبح، ساقی را نظر بر منظر اندازیم

بجنگ زاهدان، لشکر کشد پیرمغان فردا
بیا ما نیز خود را در میان لشکر اندازیم

بغارت چون گشاید دست، دست افشان غزل خوانیم
بمسجد چون گذارد پای، پاکوبان سراندازیم!

دبیران فلک را، چون قلم نتوان گرفت از کف؛
بیا کز برق می آتش درین نه دفتر اندازیم

نکرده شیخ شهر از جهل تا تکفیر ما رندان
بیا تا پیشتر ما پرده از کارش براندازیم

حساب زاهدان در روز محشر مشکل است آذر!
بیا تا ما حساب خود بروز دیگر اندازیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.