۱۵۴ بار خوانده شده
ای عادلی که دیده رعایای این دیار
عدل تو را معاینه، عفو تو را عیان
دی بودم، آرمیده ز غوغای مرد و زن
کامد یکی بحجره ی داعی ز راعیان
کامروز گاوی از رمه رم کرده سوی شهر
آمد مگر ندیده رعایت زراعیان
گویی بره ز مزرعه یی خورده خوشه یی
وین قصه را رسانده بگوش تو ساعیان
از عدل و عفو تا چه پسند آیدت کنون
غفلت راعیان و شفاعت ز داعیان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
عدل تو را معاینه، عفو تو را عیان
دی بودم، آرمیده ز غوغای مرد و زن
کامد یکی بحجره ی داعی ز راعیان
کامروز گاوی از رمه رم کرده سوی شهر
آمد مگر ندیده رعایت زراعیان
گویی بره ز مزرعه یی خورده خوشه یی
وین قصه را رسانده بگوش تو ساعیان
از عدل و عفو تا چه پسند آیدت کنون
غفلت راعیان و شفاعت ز داعیان
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱ - و له هزل آذر
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳ - تاریخ وفات محمد امین خان بیگدلی (۱۱۸۳ ه.ق)
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.