۱۵۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲

ای عادلی که دیده رعایای این دیار
عدل تو را معاینه، عفو تو را عیان

دی بودم، آرمیده ز غوغای مرد و زن
کامد یکی بحجره ی داعی ز راعیان

کامروز گاوی از رمه رم کرده سوی شهر
آمد مگر ندیده رعایت زراعیان

گویی بره ز مزرعه یی خورده خوشه یی
وین قصه را رسانده بگوش تو ساعیان

از عدل و عفو تا چه پسند آیدت کنون
غفلت راعیان و شفاعت ز داعیان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱ - و له هزل آذر
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳ - تاریخ وفات محمد امین خان بیگدلی (۱۱۸۳ ه.ق)
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.