هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و فراموشی خود در این راه سخن می‌گوید. او از درد دل و هجران می‌نالد و از این که خردمندان به او نصیحت می‌کنند، اما او تنها به عشق گوش می‌دهد. شاعر حاضر است هر چیزی را برای معشوق فدا کند و از دنیا و تعلقات آن گذر کند. متن پر از احساسات شدید عاشقانه و بی‌قراری است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند فداکاری جان و سر ممکن است برای کودکان نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۵۵

لبم از آتش دل میزند جوش
بگوشم باز میگویند خاموش

زیادت رفته باشم من عجب نیست
که من از یاد خود گشتم فراموش

ندیدم با تو هرگز خویشتن را
که هر گه آمدی من رفتم از هوش

بیا در دست اگر تیغ است اگر جام
بده در جام اگر زهر است اگر نوش

زرویش منع میگویند و عشقش
حجاب چشم ما را بست بر گوش

شب وصلش میان صبح تا شام
بود چندان که زلفش از بنا گوش

خردمندان نصیحت میکنندم
ز عشق آواز می آید که منیوش

قدم از هر چه جز سویش فروبند
نظر از هر چه جز رویش فرو پوش

نثار دوست جان بهتر که در تن
براه دوست سر خوشتر که بر دوش

بخر کاینک بهیچم میفروشند
بعالم گر خرندم لیک مفروش

سخن زاندازه بیرون میبرد باز
نشاط امشب دگر مست است و مدهوش
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.