۲۱۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲

ای طفیل بود تو بود همه
بود در سودای تو سود همه

بودی و جز بود تو بودی نبود
بود پنهان آتشی دودی نبود

عشق ناگه زد بر آتش دامنی
شعله ها سر کرد از هر روزنی

شعله ها راه ظهور آموختند
پرده ها یک یک سراسر سوختند

شد عیان از شعله ها آنگاه دود
شعله ها را دود ها پنهان نمود

از درون چشمها جوشید رود
در کمون چشمه ها کوشید رود

چشمها زان دود نابینا شده
چشمه ها زان رود نا پیدا شده

چشم مازان رودها خیره شده
روز ما زان دودها تیره شده

چون جمالش از حجاب غیب رست
از شهود خویش بر خود پرده بست

بود تا بود او ز چشم غیر دور
از خفا گاهی و گاهی از ظهور

کیست دانی غیر این ما و منی
چیست دانی سیر زین ماء منی

چشم ما یک ره نبیند سوی دوست
ور ببیند هر چه بیند روی اوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.