هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام و رنج‌های عاشقانه سخن می‌گوید. شاعر از معشوقی مغرور و بی‌تفاوت شکایت دارد که با ناز و اعراض خود دل عاشقان را می‌آزارد. او از خدا می‌خواهد که به محزونان رحم کند و از معشوق می‌خواهد که کمی با او سخن بگوید. شاعر همچنین ابراز می‌کند که حتی اگر معشوق به او توجهی نکند، باز هم برایش دعا می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از اصطلاحات ادبی قدیمی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، بیان رنج‌های عاطفی و احساسی نیاز به بلوغ ذهنی دارد.

شمارهٔ ۳

حضور خویش خواهی جبر ما را
تو مغروری به حسن ای بیمدارا!

به سیخ ناز مژگانت کشیدی
دل دلدادگان مبتلا را!

سراسر قتل اهل عشق کردی
نما لطفی به محزونان خدا را!

بنالم گر ز هجرت نرم گردد
دل سخت هزاران سنگ خارا

چرا با ما نسازی یک تکلم؟!
به معراجش رسانیدی جفا را!

اگر چندی نیائی جانب من
ولی از دور می سازم دعا را

نسیمی گر صبا آرد ز کویت
بدو ارسال دارم مدعا را

ز هجرت طغرل زار بلاکش
بمیرد چیست فرمان تو یارا؟!
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.