۲۵۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴

اگر به گوشه چشمی نظر کنی ما را
به یک نگاه کنی صید خویش دل ها را!

هزار عابد و زاهد همی شود می نوش
به محفلی که توگیری به دست صهبا را!

به طوق بندگی گردن نهد چو قمری سرو
ببیند ار به چمن این قد دلارا را!

کشیده مردم چشمت برای قتلم تیر
کجا رهم که زند ناوک تو عنقارا!

مشام جان و دل از نکهت تو تر گردد
اگر به باد دهی زلف عنبراسا را!

سنای پیر خرابات بایدم گفتن
که داد با من مخمور پای خمجارا!

بیار ساقی قدح را چه جای اهمال است
به رهن باده دهم خرقه مصلا را!

شهید خنجر مژگان او شدم طغرل
بکش ز تربت من گر گذر کنی پا را!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.