هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از درد هجران، عشق نافرجام و تسلیم در برابر معشوق سخن می‌گوید. او از ناخدای کشتی زندگی خود می‌گوید که در دریای خونش غرق شده است و از حسرت لعل لب معشوق، خود را از دست داده است. شاعر به جای شهد، زهر هلاکت‌بار می‌نوشد و سر تسلیم را مانند شمع در برابر خنجر معشوق خم می‌کند. او همچنین به ناتوانی در بیان احتیاجات خود و غرور زاهدان اشاره می‌کند و در پایان، راه رسیدن به معشوق را در کوکب دل می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۱

نباشد التفاتی با من اکنون تیغ قاتل را
که سازد ناخدا در موج خونم مطلب دل را!

به یاد حسرت لعلش من از خود می روم هر دم
که می بندد به دوش ناله من بار محمل را

نیم گر محرم وصلش به هجرش شکر می سازم
به جای شهد نوشم در غمش زهر هلاهل را

سر تسلیم را چون شمع وقف خنجر او کن
ز برق آتش تیغش چراغ افروز بسمل را!

به یک آئینه عرض مطلب خود می توان کردن
که جز حیرت نمی باشد دو مرآت مقابل را

برای احتیاج از خجلت عرض نیاز خود
عرق از جبهه طوفان می کند هر لحظه سائل را

نباشد زاهدان را جز غرور جاه اندر دل
ز مشق حق پرستی کس نفهمد قبح باطل را

اگر خواهی که ره یابی تو در سر منزل زلفش
مقابل ساز در پیشانه خود کوکب دل را!

پسند خاطرش اشعار طغرل شد عجب نبود
پسندد مصطفی مداحی صهبان وائل را!
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.