هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از دردها و رنجهای زندگی سخن میگوید و با استفاده از استعارههای زیبا، به عشق، امید، و رهایی از رنجها اشاره دارد. شاعر از عشق به عنوان نیرویی شفابخش یاد میکند و با اشاره به شخصیتهای اساطیری مانند رستم و خلیل، عمق احساسات خود را بیان میکند. همچنین، در ابیاتی به مستی و بیخودی ناشی از عشق اشاره شده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی استعارهها و اشارههای اساطیری ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۱۳
گر قضا با من نویسد محنت ایام را
التیام زخم سازم پنجه زرغام را
در بیابانی که مرغ وحشت ما پر زند
خون بسمل دانه گردد حلقه های دام را
از تپش دارد نوید بوی وصل او دلم
بال جبریل است گویا شوخی الهام را
هیچ نخلی نیست اندر باغ امکان بی ثمر
شهرت رستم نماید زنده روح سام را
آنقدر مستم که از شوقش ندانم بعد ازین
سال از مه روز از شب هفته از ایام را!
در چمن مانند نرگس پای تا سر دیده شو
گر تماشا می کنی آن شوخ گل اندام را!
هر که را باشد سلوک شیوه مجنون حسب
کو تمیز آن که سازد فرق صبح و شام را؟!
صورت او را ببیند هر که مانند خلیل
بشکند در راه سطوت زمره اسنام را!
برنیاید قطره ای خون بی رضای لیلی اش
بر رگ مجنون زنی گر نشتر حجام را
هر که سرمست خیال باده وصلش بود
می کند میخ طناب خیمه خیام را!
در غم او از وجودم استخوانی بیش نیست
کند سازد جسم من صد خنجر بهرام را!
تا شدی طغرل تو اندر عرصه بزم وجود
چون تو فرزندی نروید مادر ایام را!
التیام زخم سازم پنجه زرغام را
در بیابانی که مرغ وحشت ما پر زند
خون بسمل دانه گردد حلقه های دام را
از تپش دارد نوید بوی وصل او دلم
بال جبریل است گویا شوخی الهام را
هیچ نخلی نیست اندر باغ امکان بی ثمر
شهرت رستم نماید زنده روح سام را
آنقدر مستم که از شوقش ندانم بعد ازین
سال از مه روز از شب هفته از ایام را!
در چمن مانند نرگس پای تا سر دیده شو
گر تماشا می کنی آن شوخ گل اندام را!
هر که را باشد سلوک شیوه مجنون حسب
کو تمیز آن که سازد فرق صبح و شام را؟!
صورت او را ببیند هر که مانند خلیل
بشکند در راه سطوت زمره اسنام را!
برنیاید قطره ای خون بی رضای لیلی اش
بر رگ مجنون زنی گر نشتر حجام را
هر که سرمست خیال باده وصلش بود
می کند میخ طناب خیمه خیام را!
در غم او از وجودم استخوانی بیش نیست
کند سازد جسم من صد خنجر بهرام را!
تا شدی طغرل تو اندر عرصه بزم وجود
چون تو فرزندی نروید مادر ایام را!
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.