۲۱۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱

تا به رخسار چو ماه او نظر داریم ما
یک جهان آئینه از جوهر به بر داریم ما!

غنچه لعل لبش را حاجت تفصیل نیست
نسخه ای از دفتر او مختصر داریم ما!

ای نصیحتگو مگو هرگز مرا درس ادب!
جز سلوک عشق دیگر کی هنر داریم ما؟!

اشک خونین از فراقش گر چه طوفان می کند
چشم می پوشم زین دریا گذر داریم ما

هیچ کس بی عرض اظهار کمال خویش نیست
لاله سان از داغ عشق او اثر داریم ما!

بس بود پیراهن ما کسوت خاک درش
جامه ای هر دم ز عریانی به بر داریم ما

هر چه جز رویش بود منظور عاشق گو مباش
عالمی را غیر او کی در نظر داریم ما؟!

نیست غیر از شام نومیدی به عرض مدعا
در نفس کافور گویا چون سحر داریم ما!

بعد ازین چون ما نروید هیچ در باغ سخن
نخل اشعاریم و از معنی ثمر داریم ما!

آفرین بر مصرع بیدل که طغرل گفته است
حسرت دیدار و سامان سفر داریم ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.