۲۳۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰

از هجوم اشک بر دریا گذر داریم ما
ریشه نخل امید از چشم تر داریم ما

بس که باشد جنس ما را گرمی بازار غم
گوئیا دکانی از سنگ شرر داریم ما!

رهروان عشق را زاد دگر در کار نیست
توشه ای در راهش از خون جگر داریم ما

ساز قانون محبت را نباشد زیر و بم
در طریق عشق دائم پا ز سر داریم ما

دوش در بزم ادب بودیم سر مست طرب
کز خمار باده اکنون درد سر داریم ما

دیده ما از غبار سرمه دامنگیر شد
توتیا از خاک پایش در نظر داریم ما!

غنچسان جمعیت دل ها ز دلبر داشتیم
دلبر ما رفت از دل کی خبر داریم ما؟!

آنقدر آماده شهد معانی کرده ایم
بند در بند سخن از نیشکر داریم ما!

کفر باشد در سلوک عشق عیب عاشقان
کی ز تیر طعنه زاهد حذر داریم ما؟!

طغرل آسان کی بود غواصی بحر سخن؟!
سر به جیب فکر از بهر گهر داریم ما!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.