۲۱۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۷

هر کس که رخ تو دید جانا
عاشق به تو گشت آن زمانا

مرغ دل صد هزار عاشق
در قید تو شد ز بحر دانا

تیر نگهت گذشت از جان
ابروی کج تو چون کمانا!

خون شد دل ما چرا نگوئی
حرفی ز وفا از آن دهانا؟!

از چین جبین توست معلوم
رنجیده ز عاشقان همانا

تصدیق مکن تصوری کن
آن نقطه ما ز دشمنانا!

گشته به جهان فسانه طغرل
با تیر ملامت او نشانا!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.