هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد جدایی و عشق ناکام سخن می‌گوید. او از ناتوانی در رسیدن به معشوق و تلاش‌های بی‌ثمرش در دریای عشق می‌نالد. همچنین، به بی‌وفایی معشوق اشاره کرده و از رنج‌های عاشقانه خود می‌گوید. در پایان، با اشاره به طغرل و می‌نوشی، به نوعی پارسایی و عشق آلوده به گناه اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به می‌نوشی و مفاهیم مرتبط با گناه نیاز به درک بالاتری از مسائل اخلاقی و عرفانی دارد.

شمارهٔ ۴۱

اگر اینست با خوبان عالم آشنائی ها
توان کردن چو نی فریاد از دست جدائی ها

نآمد زورق من در کنار ساحل وصلش
به بحر عشق هر چندی که کردم ناخدائی ها!

توان دریافت از مضمون من کوتاهی فکرم
که نخلش را مثل کردم به شمشاد از رسائی ها

به روی خویش تا کردی دچار آئینه حیرانم
که جوهر را نمی زیبد جلا از خودنمائی ها!

وفا چون عمر من ای بیوفا هرگز نمی سازی
مگر از عمر آموزی تو رسم بی وفائی ها؟!

به خاک آرم به زور پنجه گفتار اغیارت
اگر در عشق تو با من کند زورآزمائی ها!

بحمدالله که با دیر محبت مرشدم طغرل
به می آلوده کردم پیرهن از پارسائی ها!
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.