۲۳۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۳

ای بهار ناز بهر زینت گل ها بیا!
سیر دریا آرزو داری به چشم ما بیا!

کرده ام دور از رخت تمهید سامان جنون
ای سویدای دلم را دافع سودا بیا!

از وفا داریم هر دم آرزوی مقدمت
هر بن مو چشم امید است سوی ما بیا!

کی بود بیمی به ما زین سست مغزان دغل
گر بیائی جانب ما سخت بی پروا بیا!

دل ز هجران تو آشفتست چون اوراق گل
مرحبا ای غنچه جمعیت دل ها بیا!

نیست قانون محبت ساز نیرنگ دوئی
ای تن من خاک پایت آمدی تنها بیا!

ای خوش آن مصرع که طغرل می سراید بیدلی
یا مرا از خود ببر آن جا که هستی یا بیا!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.