۱۷۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۰

دلبرم پر پر جفا افتاده است
دور ز آئین وفا افتاده است

بر دلم از ناوک بی باک او
صد هزاران زخم ها افتاده است

در ره عشقش چو من بسیار کس
از گرفتاری ز پا افتاده است

در هوای وصلش از دور الست
بر سرم این ماجرا افتاده است

زاهدا از قسمت روز ازل
مغ مرا مسجد تو را افتاده است!

قرعه دریاکشی با نام من
از خط کلک قضا افتاده است

طغرل از زیر و بم اشعار تو
ساز مضمون در صدا افتاده است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.