۱۷۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۱

یکسر شرار عشقم و آهم زبانه است
آئینه دار دردم و حیرت بهانه است

خرمن کنید دانه گوهر ز اشک من
در هر طرف که سیل سرشکم روانه است

ای ناخدا تو لنگر کشتی ز صبر کن
بحر محیط عشق بیکرانه است!

ما عاشقیم و شهره آفاق گشته ایم
از ما بسی به عالم امکان فسانه است

نبود به ساز پرده عشاق زیر و بم
آهنگ ساز نغمه ما زین ترانه است

حیرانم از خدنگ کمان رسای او
هر جا دلیست تیر غمش را نشانه است

اشکی که می چکد به ره انتظار او
در کشتزار مهره امید دانه است

طغرل گذشته ام ز تمنای قصر و جاه
بام فلک که بر سر من سقف خانه است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.