۲۵۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۸

به اوج دلبری روی تو تا ماه تمام آمد
هلال ابرویت در چشم من عید صیام آمد

قیام قامتت بر ما نمود آشوب دوران را
به باغ حسن تا سرو بلندت در خرام آمد

ازان روزی که حسنت از تجلی پرتوافکن شد
به تور قرب موسی زان سبب از نی کلام آمد

جمال عالمارای تو زد یک جلوه در عالم
پی تعظیم حسنت یوسف مصری غلام آمد

الم در سینه بی حد دارم احوالم نمی پرسی
مرا جای شکر صد حنظل فرقت به کام آمد

ندارم صبر و طاقت لیک آرامم شود حاصل
اگر هندوی خال او مرا با رام رام آمد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.