۲۱۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۹

شبی در خاطرم زلف تو آمد
خیال نافه از یادم برآمد

کشا امروز ابواب تبسم
شب هجرانت ای ظالم سرآمد!

برآمد از دلم غم های عالم
غم عشق تو تا در دل درآمد

به رغم من زدی با غیر تیری
خدنگ بر نشان من نیامد

شود باغ از خزان تا حشر ایمن
اگر بر جانب گلشن خرامد

فتاد آوازه حسنت به عالم
ز تخت دلبری یوسف فرامد

کشد بیرون گهرهای معانی
به هر جا چنگل طغرل درآمد!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.