۱۸۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۰

غنچه را لعل لبت دلخون کند
سرو را نخل قدت واژون کند

لهجه لعل تو از خاک عدم
مرده صد ساله را بیرون کند

آنچه سودای تو با من می کند
کی غم لیلیش با مجنون کند؟!

مرهم وصل تو درم را دواست
لیک هجرانت غمم افزون کند

چشمت ار ماروت بیند بعد ازین
ترک تعلیم فن افسون کند

اشکم از هجر تو چون دریا شود
رفته رفته طعنه جیحون کند

نام تو روشن شود هر کس که او
فهم رمز طغرل محزون کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.