هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که به یاد روزهایی میپردازد که پیامهای معشوق مانند شهد شیرین بود و هر لحظه با نوید نامهای، دل شاعر را شاد میکرد. شاعر از اضطراب دل و آرامش ناشی از کلام معشوق سخن میگوید و از زیباییهای نامهها و تأثیر آن بر روح و روان خود یاد میکند. در پایان، اشارهای به پختگی عشق و ناپختگی باغبان عشق دارد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۱۴۹
یاد ایامی که هر دم با منت پیغام بود
شهد مضمون حدیث دلکشت در کام بود!
دم به دم ساعت به ساعت از نوید نامه ات
طرف گلزار خیال من بهار ایام بود
از کلامت «واصبر واتفسیر» می کردم مدام
اضطراب مرغ دل در حقله آرام بود
می کشیدم صید عشرت را به قلاب خطت
پیچ و تاب موج مکتوبت کمند دام بود
نکهت رمز سواد نامه از انشای تو
در دماغ خشک مغزان روغن بادام بود!
داشتم سامان مستی از کشاد معنی ات
مطلع مهر نشانم از درو از بام بود!
طغرل از مضمون استغناش اکنون پخته است
باغبان گلشن لطفش همانا خام بود
شهد مضمون حدیث دلکشت در کام بود!
دم به دم ساعت به ساعت از نوید نامه ات
طرف گلزار خیال من بهار ایام بود
از کلامت «واصبر واتفسیر» می کردم مدام
اضطراب مرغ دل در حقله آرام بود
می کشیدم صید عشرت را به قلاب خطت
پیچ و تاب موج مکتوبت کمند دام بود
نکهت رمز سواد نامه از انشای تو
در دماغ خشک مغزان روغن بادام بود!
داشتم سامان مستی از کشاد معنی ات
مطلع مهر نشانم از درو از بام بود!
طغرل از مضمون استغناش اکنون پخته است
باغبان گلشن لطفش همانا خام بود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.