هوش مصنوعی: شاعر در این متن به بیان احساسات عاشقانه و دردهای دل خود پرداخته است. او از عشق و وصال معشوق سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که غم‌هایش پایان یابد و به خوشبختی برسد. استفاده از استعاره‌های مختلف مانند میخانه، شطرنج و پرنده‌ها به غنای تصاویر شعری افزوده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۵۲

بود آن روز که چشمم به رخت باز شود
زنگ غم های دلم آئینه پرداز شود؟!

قدحی از می میخانه چشمت نوشم
پرده شرم به مضراب جنون ساز شود

از بساط رخ تو نرد تماشا ببرم
کشت این دانه به مات از همه ممتاز شود

چه کنم چاره که با گرد وصالت نرسد
اسپ بختم که ز فرزین شده در تاز شود

بیضقاسا دل و دین باخته در مهره غم
فیل اقبال من ای کاش که شهباز شود!

ای خوش آن روز که این طغرل بی بال و پرم
جانب کوی تو یک بار به پرواز شود!
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.