هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غنایی، از عشق نافرجام و رنج‌های عاشق سخن می‌گوید. شاعر از جفای معشوق، تغافل‌های او و درد فراق می‌نالد و در عین حال، عشق را وادی‌ای پر از فراز و نشیب توصیف می‌کند که عاشق باید از آن بگریزد. همچنین، اشاراتی به مفاهیمی مانند غفلت، امید و ادب وجود دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده و غمگین است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار بوده و ممکن است با احساسات آنان سازگار نباشد. همچنین، برخی اشارات تاریخی و ادبی (مانند اشاره به خسرو پرویز) نیاز به دانش پیشینه دارد.

شمارهٔ ۱۷۹

ای عارض گلگون تو از باده گهر ریز
شمشیر جفای تو بود بر سر من تیز

ابروی تو خم گشته است از بار تغافل
از باده ناز است قدح چشم تو لبریز

در پیش غمت توسن عمرم بود اکنون
ماننده خنگی که کشد زحمت مهمیز

هر روز نه سینه دهقان محبت
گردیده ز شوق تو چو غربال شرر بیز!

ای دل اگرت آرزوی عیش دوام است
نوعی کن و بر دامن آن زلف بیاویز!

وقت است که آسان ندهی دامنش از کف
امروز که یک شمس دگر نیست به تبریز!

زنهار ادب پیشه نما بین که چها دید
از نامه پیغمبر ما خسرو پرویز؟!

غفلت نشود بدرقه راه امیدت
تا چند چو مخمل تو ازین خواب گران خیز!

این وادی عشق است پر از شیب و فراز است
عاشق نئی البته ازین بادیه بگریز

شد دافع سودای تو تا چین جبینش
صفرات فزون است تو از سرکه مپرهیز!

طغرل شدم آشفته این مصرع بیدل
ای خاک به خون خفته غبار دگر انگیز!
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.