هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر عشق عمیق و بی‌قید و شرط شاعر به معشوق است. شاعر از هر چیزی جز عشق معشوق بیزار است و جهان را بدون عشق بی‌معنا می‌داند. او از درد فراق و اشتیاق وصال می‌گوید و عشق را یگانه کار ارزشمند در جهان می‌داند. شعر همچنین اشاره‌هایی به مفاهیم عرفانی مانند فنا در عشق و وحدت وجود دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین برخی از اشارات عرفانی مانند 'منصور بردار' نیاز به پیش‌زمینه‌ای از ادبیات و عرفان اسلامی دارد.

شمارهٔ ۱۸۰

هر چه جز عشقش مرا عار است و بس
مدعا از یاری ام یار است و بس

نیست بار دیگری بر دوش من
قامت خم زیر این بار است و بس!

کی رسم در وصل او از بخت بد
پیش رویم بس که دیوار است و بس؟!

آنقدر در عشق او خون شد دلم
اشک من چون دانه نار است و بس

نیست کاری در جهان جز عاشقی
کارهای دهر بیکار است و بس!

جان شیرین می کند در بی ستون
قسمت فرهاد کوهسار است و بس!

پیش چشم عاشق مجنون ما
کوه و صحرا جمله هموار است و بس!

نیست حق دعوای هر کس در جهان
یک سر منصور بردار است و بس!

بی سبب کی می رود موسی به تور؟!
مطلبش یک عرض دیدار است و بس!

حلقه های کفر زلفش دم به دم
برهمن را تار زنار است و بس

گفت هر کس دید چشم و ابرویش
در رواق کعبه معمار است و بس

مدعا حاصل نشد از باغ دهر
جای گل در دشت من خار است و بس

طره اش هرگه که بر دوش افکند
در نظر چون حلقه مار است و بس

حبذا طغرل که بیدل گفته است
چشم وا کن شش جهت یار است و بس
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.