هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، از عشق و درد فراق سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند غنچه، نمکدان، موج طوفان و گلستان، احساسات خود را بیان می‌کند. او از جنون عشق، حکمت و دیوانگی می‌گوید و در نهایت به عظمت معشوق و تأثیر او بر زندگی خود اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۸۱

از تبسم لعل او چون غنچه خندان است و بس
بر جراحت های قلبم یک نمکدان است و بس

گر نباشد مدعا عرض نیاز خویشتن
از عرق بر روی ساحل موج طوفان است و بس

تحفه دیگر ندارم در خور عرض ادب
پیشکش در پیش تیغش جوهر جان است و بس

صد کتاب حکمت درس جنون را خوانده ایم
یک جهان دیوان ولی یک بیت ویران است و بس

نسخه های جوهر تیغش نمی دانم ولی
آنقدر دانم که او یک مد احسان است و بس

گر چه می ریزد به خاک هر دری صد آب رو
مدعای سائل از ابرام یک نان است و بس

ظلمت زلفش که یارب خط اسکندر مباد
در خیال آباد هستی یک شبستان است و بس

دم به دم موج حیا گل می کند از روی او
کز عرق بر عارضش جوش گلستان است و بس

طغرل از زیر و بم عشقش مرا معلوم شد
بر دلم از ناله هایش یک نیستان است و بس!
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.