هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از طغرل، زیبایی و لطافت معشوق را با تصاویر طبیعی مانند برگ گل، پرتو مه و یاقوت توصیف می‌کند. شاعر از درد هجران و تأثیر آن بر عمرش می‌نالد و از فراق و محنت معشوق سخن می‌گوید. در پایان، او از توصیف معشوق و هماهنگی شعر با قامت او یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی بیشتری نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۱۲

یار ما را پیرهن از برگ گل باشد لطیف
از حریر پرتو مه بر رخش دارد نظیف

غنچه اش هر دم برد از آتش یاقوت آب
کی شود لعل بدخشان با لب لعلش حریف!

این چه نیرنگ است در بازار امکان از غمش
هیچ کس خالی نباشد از وضیع و از شریف؟!

آنقدر نخل مرادم بار هجران داد بر
برگ عمرم شد خزان چون برگ گل اندر حریف

گشتم از بار تعلق سروآسا ملتوی
تا که دیدم با قدش گیسوی لبلابش لفیف

بس که کردم در غمش فریاد از شب تا سحر
پیکرم چون بال زیر بار محنت شد ضعیف!

طغرل از بس کرده ام من وصف سر تا پای او
مصرع برجسته ام با قامت او شد ردیف
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.