۱۹۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱۳

ای شوخ پریوشان آفاق
بر باده ده شکیب عشاق!

نبود به جهان کسی ز آدم
یک تن که تو را بود نه مشتاق!

بیچاره دلم که جفت غم شد
تا کرده ام ابروی خمت طاق

همدرس بودم به عشق مجنون
او رفت به دشت و من به اسواق

در گردن جان من نهادی
مانند سگان خویش اطواق

روحم به ازل میان ارواح
با عشق تو بسته بود میثاق

شیرازه نمی توان گرفتن
دیوان غم تو را ز اوراق

مشهور وفا و مهر بودی
در بین شکرلبان به اخلاق

بسیار بریدی عاشقان را
با تیغ جفا و ظلم اعناق

از آتش عشقبار طغرل
گردید قرار و صبرم احراق
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.