هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از درد فراق، انتظار وصال، و جفای معشوق شکایت میکند. او از خداوند میخواهد که از چشم بد در امان بماند و از معشوق میخواهد که رخسارش را نشان دهد. شاعر از نالههای بیاثر و بیتوجهی معشوق گلایه میکند و در نهایت به دنبال چارهای برای درد دل خود است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و احساسی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیدهی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۲۱۷
حافظت از چشم بد بادا خداوند تعال
باد یارب نخل قدت در محل اعتدال!
باده پیمای می میخانه شوق توام
چند پنهان می کنی رخ را ز ما بنما جمال!
یک شبی سوی من سرگشته محزون بیا
عمرها شد در فراقم من به امید وصال
با که از جبر و جفایت شمه ای سازم بیان؟!
جز دل افسرده نبود محرمی در این مقال!
چاره درد دل بیچاره ام ساز ای حبیب
مرهم از وصلت بنه دیگر مرا نبود مجال!
از چه رو زافتادگان خویش واقف نیستی
قدر ما را می ندانی طفلی ای نازک نهال!
ناله ها کردم چو نی تأثیر در گوشت نکرد
طغرل آشفته را هرگز نگفتی چیست حال!
باد یارب نخل قدت در محل اعتدال!
باده پیمای می میخانه شوق توام
چند پنهان می کنی رخ را ز ما بنما جمال!
یک شبی سوی من سرگشته محزون بیا
عمرها شد در فراقم من به امید وصال
با که از جبر و جفایت شمه ای سازم بیان؟!
جز دل افسرده نبود محرمی در این مقال!
چاره درد دل بیچاره ام ساز ای حبیب
مرهم از وصلت بنه دیگر مرا نبود مجال!
از چه رو زافتادگان خویش واقف نیستی
قدر ما را می ندانی طفلی ای نازک نهال!
ناله ها کردم چو نی تأثیر در گوشت نکرد
طغرل آشفته را هرگز نگفتی چیست حال!
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.