هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد و غم دل سخن می‌گوید و بیان می‌کند که دلش پر از شور و اشک خونین است. او از عالم دل و رازهای نهفته در آن می‌گوید و به دنبال همدمی برای دلش می‌گردد. همچنین، اشاره‌ای به عشق و مهر دل دارد و از قدرت و اسرار دل سخن می‌راند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۱۸

مرا شوریست بر سر از غم دل
نمی دانم کنون بیش و کم دل

ترشح می کند از دیده من
دمادم اشک خونین از یم دل

یکی امروز با ما سیر دل کن
که دارد عالمی این عالم دل!

برافشان دانه کشت مرادت
شود سرسبز و خرم از نم دل

نشین در پرده مضراب سازش
بسی دارد نوا زیر و بم دل

نمی گردد دگر صید کمانت
غزال وحشی ما از رم دل!

طواف کعبه دل کن که نوشی
ز چاه مدعایت زمزم دل

قبول کس نگردد این حکایت
اگر گوئی که باشد محرم دل

دل خود را به مهر دل قوی کن
که باشد عقد پروین شبنم دل

خرد بر چرخ میساید علم را
لوایش گر بود از پرچم دل!

درین محنت سرا امروز طغرل
نمی یابم کسی را همدم دل!
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.