هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از بیدل، شاعر فارسی‌زبان، بیانگر عشق عمیق و شوریدگی شاعر به معشوق است. او از فراق و هجران می‌نالد، اما در عین حال، با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق، عشق خود را به نمایش می‌گذارد. شاعر از مفاهیمی مانند خاکستر شدن در راه معشوق، ساختن دنیایی جدید برای او، و تبدیل اشک‌ها به نمناکی مژگان سخن می‌گوید. همچنین، او از میخانه و مستی به عنوان نمادهای عرفانی استفاده می‌کند و به مفاهیمی مانند وصال و هجران اشاره دارد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی بالا، آن را برای سنین بالاتر مناسب‌تر می‌سازد.

شمارهٔ ۲۴۷

بساط هستی خود را به راهت خاک می سازم
اگر باشد زمین ناساز با افلاک می سازم!

لبم از آتش شوق محبت خشک شد لیکن
ز اشک خون فشان مژگان خود نمناک می سازم

لباسی در بر من نیست اکنون غیر رسوائی
گریبان تا به دامان قیامت چاک می سازم

ازان روزی که دورم از دم صبح وصال او
چو شمع شام هجر آه از دل غمناک می سازم

نباشد معبدی جز گوشه میخانه ام دیگر
اگر زاهد شوم از چوب رز مسواک می سازم

جهانی گشت یکسر کشته چشم سیه مستش
کفن اندر شهید او ز برگ تاک می سازم

چنان مستم من از جام خیال باده شوقش
که صبح وصل کی از شام هجر ادراک می سازم؟!

درین وادی ز سامان شکار من چه می پرسی
که از صید معانی زینت فتراک می سازم!

ز تاب شعله شوق تو خاکستر شدم لیکن
غبار کلفت از آئینه دل پاک می سازم

خوشا طغرل ازین یک مصرع بحر سخن بیدل
به ذوق جستجویت جیب هستی چاک می سازم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.