هوش مصنوعی: این شعر عرفانی-عاشقانه از بیدل دهلوی، بیانگر حالات روحی شاعر در مواجهه با عشق، جنون، قضا و قدر، و رسیدن به بی‌خودی و قناعت است. شاعر از عشق به معشوق، رنج‌های زندگی، و تسلیم در برابر سرنوشت سخن می‌گوید و خود را در مدارج عرفانی و جنون عاشقانه توصیف می‌کند.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی، استفاده از اصطلاحات پیچیده ادبی و عرفانی، و نیاز به درک بالای ادبیات کلاسیک فارسی برای فهم کامل شعر، آن را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. این متن بیشتر مناسب افرادی است که با ادبیات کهن فارسی و مفاهیم عرفانی آشنایی دارند.

شمارهٔ ۲۵۸

نباشد جز حساب غم به جدول خط تقویمم
که مجنون در دبستان جنون دادست تعلیمم

شمارم نقد امروز از کمال فرصت فردا
چو ماه نو بود در مسند تاریخ تقدیمم

بسی لاف محبت می زدم در سلک عشاقش
مرا آخر جواز این منادی کرد ترخیمم

به مهر بی خودی شد ختم طغرائی مثال من
نمی باشد جز احکام جنون دیگر در اقلیمم

گدازم کرده صراف قضا در بوته محنت
عیار پاک دارم نیست از عیب کسان بیمم

ازان روزی که شد امرم در اقلیم سخن جاری
به جز بخت سیه نبود به فرق خویش دیهیمم

چنان سامان دامن کرده ام کنج قناعت را
که اندر دل نمی باشد تمنای زر و سیمم

نصیبی نیست جز میراث مجنون از قضا با من
همین باشد مرا از سرنوشت جبهه تقسیمم

به سنبل قصه زلف بناگوشش بیان کردم
به روی گل ز خجلت تا نبرد از شرم تعمیمم

به تحریر تبسم از لب لعلش همی جوشد
زلال زندگی چون موج می از چشمه میمم

ز راه بیخودی امروز مانند سرشک خود
سری در پای او می افکنم اینست تصمیمم

قلم آمد پی تحریر موج تیغ ابرویش
هلال از چرخ چون قوس قزح خم شد به تعظیمم

خوشا از مصرع سلطان اورنگ سخن بیدل
شکوه و فقر ملک بی نیازی کرد تسلیمم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.