۱۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۰

چو گل زین باغ یک دل غرق خونم
کس آگه نیست از راز درونم!

پریشانم شبیه زلف لیلی
مثال بخت مجنون واژگونم!

مپرسید از من و افسانه من
خراب آن دو چشم پرفسونم!

منم امروز حسان معانی
به فن خویش ز افلاطون فزونم!

معمای مرا هر کس نفهمد
که من این بیشه را شیر حرونم!

نمایم حل مشکلهای باریک
کلید قفل فکر ذوفنونم

ندانی مطلبم حالم ندانی
اگر دانی همی دانی که چونم!

مرا خوانند خلاق المعانی
نبودم قبل ازین اما کنونم!

نروید همچو من رمز آشنائی
درین کشور به عهد صد قرونم!

نشان من حریف تیر کس نیست
محک را کی عیار آزمونم؟!

اگر با فضل گشتی رتبه حاصل
در آغوش قمر بودی سکونم

ولیکن چرخ باشد سفله پرور
اسیر قید این گردون دونم!

قماش فضل را نبود خریدار
ازین سودا به سر ریزد جنونم!

مرا کلک قضا بنوشت طغرل
سواد صفحه های کاف و نونم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.