هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دل‌باختگی خود به معشوق سخن می‌گوید. او خود را مانند فرهاد، عاشق بی‌پناه و معشوق را مانند شیرین توصیف می‌کند. شاعر از دوری معشوق و بی‌وفایی او شکایت دارد و از رنج‌های عشق می‌نالد. او از پیمان‌شکنی معشوق و فریب‌های او گله می‌کند و از وضعیت نابسامان خود در فراق معشوق می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فریب و پیمان‌شکنی ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۲۶۱

بیا ای باعث شور جنونم
که چون زلف دلاویزت نگونم!

توئی آن شاهد شیرین تکلم
من آن فرهاد کوه بی ستونم

اگر چه دورم از وصلت ولیکن
دلیل شوق باشد رهنمونم

نپرسیدی ز احوالم که چون است
بیا بنگر که بی روی تو چونم!

نگفتی درگه پیمان و سوگند
که باشد با تو در اینجا سکونم

هنوزم در وفا تسلیم نآری
چو کردی در جفاها آزمونم

کجا شد عهد و پیمانی که کردی؟!
فریبیدی بتلبیس و فسونم!

به فرمان غمت از من چه سر زد
که افکندی چنین خوار و زبونم؟!

خیال سوزن مژگانش طغرل
رفو سازد همه چاک درونم!
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.