۱۷۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۴

عارضت آفتاب می گویم
نرگست را شهاب می گویم

با تو ای نور چشم حرفی چند
من ز راه صواب می گویم

دل ربودی مرا به تار زلف
سخن از پیچ و تاب می گویم

ای پری گوش جانب من کن
ماجرای عذاب می گویم

لاله آسا من از غمت داغم
خانه دل خراب می گویم

روزگار مرا سیه کردی
خال لعلت غراب می گویم

شوخ چشما بیا به کلبه من
با سوالت جواب می گویم

یاد لعلت هر آنکه کرد نمرد
این حدیث از کتاب می گویم

دوش کردی مرا نگه لیکن
این قدر کی حساب می گویم؟!

گر ز من ای طبیب پرسی رنج
جگرم را کباب می گویم!

ابر لطفش به سر نمی بارد
رشحه ای از سراب می گویم

نکته های وصال او طغرل
شب هجران به خواب می گویم!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.