هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و غم ناشی از آن سخن میگوید. او از ساقی میخواهد تا با شراب غمش را بزداید، از عشقش میگوید که هرچند از طرح خرد دور است، اما میخواهد ویرانیهای دلش را تعمیر کند. شاعر از شمع عشق میخواهد تا راه تاریکش را روشن کند و در گیسوی معشوق به دنبال آرامش است. او از زیباییهای معشوق و حیرت ناشی از آن میگوید و در نهایت به نقل قولی از طغرل اشاره میکند که میخواهد بدون تدبیر، کار خود را بگشاید.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و غمانگیز است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار بوده و ممکن است مناسب نباشد. همچنین اشاره به شراب و مفاهیم عرفانی نیازمند سطحی از بلوغ فکری است.
شمارهٔ ۲۶۳
من از ساقی برای دفع غم توقیر می خواهم
ز جوش قل قل مینا چو می تشهیر می خواهم
ز نزدیکان عشقم گر چه از طرح خرد دورم
ز ویرانی بنای خویش را تعمیر می خواهم
برای خرمن محنت که خاکش بر فلک بادا
ز برق دل یکی آه شرر تأثیر می خواهم
ز عشقش نیست جز جوش عرق سامان کار من
سری در پای او می افکنم تشویر می خواهم
شبی چون شانه هوشم رفت اندر کشور زلفش
ازین خواب پریشان از تو یک تعبیر می خواهم!
جنون آماده داغ تمنای غم عشقم
به پای خویش از زلف تو من زنجیر می خواهم!
به شمع عارض خود راه تاریکم منور کن
که در ظلمات گیسویت یکی شبگیر می خواهم
کمر چون خامه خلقی بسته در شرح رخت لیکن
من اندر مصحف روی تو یک تفسیر می خواهم
ز ریحان لبش معلوم شد اعجاز یاقوتی
به دور لعل او یک دو خط تحریر می خواهم!
به جز سامان حیرت نیست از نظاره رویش
نگاهی سوی او از دیده تصویر می خواهم!
چه خوش گفتست طغرل حضرت مولای من بیدل
کشاد کار خود بی ناخن تدبیر می خواهم!
ز جوش قل قل مینا چو می تشهیر می خواهم
ز نزدیکان عشقم گر چه از طرح خرد دورم
ز ویرانی بنای خویش را تعمیر می خواهم
برای خرمن محنت که خاکش بر فلک بادا
ز برق دل یکی آه شرر تأثیر می خواهم
ز عشقش نیست جز جوش عرق سامان کار من
سری در پای او می افکنم تشویر می خواهم
شبی چون شانه هوشم رفت اندر کشور زلفش
ازین خواب پریشان از تو یک تعبیر می خواهم!
جنون آماده داغ تمنای غم عشقم
به پای خویش از زلف تو من زنجیر می خواهم!
به شمع عارض خود راه تاریکم منور کن
که در ظلمات گیسویت یکی شبگیر می خواهم
کمر چون خامه خلقی بسته در شرح رخت لیکن
من اندر مصحف روی تو یک تفسیر می خواهم
ز ریحان لبش معلوم شد اعجاز یاقوتی
به دور لعل او یک دو خط تحریر می خواهم!
به جز سامان حیرت نیست از نظاره رویش
نگاهی سوی او از دیده تصویر می خواهم!
چه خوش گفتست طغرل حضرت مولای من بیدل
کشاد کار خود بی ناخن تدبیر می خواهم!
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.