۱۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷۶

شوخ شهر آشوب من گر بی حجاب آید برون
با تماشای جمالش آفتاب آید برون!

از می وصلش رقیبان جمله یکسر کامیاب
سوی عاشق آن جفاجو با عتاب آید برون!

در چمن بی روی او با گل چسان سازم نگه؟!
شبنم خجلت به رویم چون گلاب آید برون!

آنقدر با یاد او از دیده باریدم گهر
موج طوفان سرشکم را حباب آید برون!

سوختم در مجمر عشق تو ای نازآفرین
هر دمی از دل مرا بوی کباب آید برون

بی تو عمری همچو نی با ناله دارم الفتی
برق آهم هر نفس همچون شهاب آید برون

کیست طغرل امت پیغمبر خضر خطش؟!
ای خوش آن پیغمبری کو با کتاب آید برون!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.