۱۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷۷

به یاد خنده آن لعل میگون
شدم چون غنچه در این باغ دلخون

سواد زلف او شد سر خط من
بود سرمشق من این بخت واژون

نهال قامتش ممتاز باشد
به باغ اعتبار از سرو موزون

کش از رنگ حنا دست هوس را
که از خونم بود پای تو گلگون!

ز هجران تو دریای سرشکم
تلاطوم می کند چون موج جیحون

به هم آغشته در سرخ و سفیدی
رخش مانند برف و قطره خون

به نزد کوهکن یکسان نماید
فراز و شیب کوه و دشت و هامون

بود رنگ رخ عذرا ز وامق
طراز دامن لیلی ز مجنون

به یاد نرگس و زلف تو طغرل
شدم چون عین کاف و حلقه نون!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.