۱۷۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹۳

ای فلک داد از جفایت در چه حالم کرده ای؟!
راست بودم چون الف مانند دالم کرده ای!

آخر ای گردون زدی سنگ ملامت بر سرم
زیر پای بی شعوران پایمالم کرده ای!

از چه رو ای چرخ چون من اعتبارت دور باد
قرعه بی اعتباری ها به فالم کرده ای!؟

از تو ای ناهید گفتارم نوای تازه داشت
وز حسد ای چرخ چون یعقوب لالم کرده ای!

عاقبت کار تو گر این بود ای گردون دون
از چه در روز ازل قسمت کمالم کرده ای؟!

ای سپهر بی مروت این کدامین شیوه است؟!
ناله می سازم ز دستت تا چو نالم کرده ای!

بود در آئینه من عکس صد معنی دچار
زنگ غم بر روی میرأت خیالم کرده ای!

روزگاری بود که می دادم به چیزی من نوال
خون حسرت ای فلک آخر نوالم کرده ای!

همدمانم ناکسان غول و از دانش تهی
صحبت دانشوران امر محالم کرده ای!

در هوای موشکافی طغرلم پر می زند
تا تو ای گردون مرا دور از وصالم کرده ای!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.